مهندسی مجدد Re-engineering به معنی آغازی دوباره، از نو متولد شدن و از نو شروع کردن است. مهندسی مجدد یعنی دگرگون سازی، دگرگونی در ذهن، طرز فکر و نگرش مدیران و کارکنان، در فرهنگ و نظام ارزشی، در فرایندها و پردازشها، در ساختار و سازماندهی، و در روش استفاده از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در سازمانها است. مهندسی مجدد به معنی بازاندیشی بنیادین و طراحی مجدد ریشهای فرایندها به منظور دستیابی به بهبود چشمگیر در معیارهای مهم عملکرد از قبیل هزینه، کیفیت، سرعت و خدمت است. این مفهوم توسط "مایکل همر" در سال 1990 معرفی گردید و مورد استقبال تمامی مدیران در سراسر دنیا قرار گرفت.
در مهندسی مجدد، طراحی ریشه ای فرایندها، تشکیلات، و فرهنگ یک شرکت برای دستیابی به جهشهایی خارق العاده در عملکرد آن شرکت صورت میگیرد و به کنار نهادن شیوههای قدیمی و سنتی و نگرشی جدید به کار برای به وجود آوردن محصول و یا خدمتی مناسب و نیز ارزش دادن به مشتری مد نظر است. در مهندسی مجدد، هدف دستیابی به نیازهای امروزی همچون کیفیت برتر، خدمات، انعطاف پذیری و هزینه پایین است و در نتیجه باید فرایندها را ساده نمود. تعاریف فوق نشان میدهند که مهندسی مجدد معمولاً در کل پیکره یک سازمان و یا شرکت صورت میپذیرد و اقدام به آن تنها در یک بخش سازمان را نمیتوان نام مهندسی مجدد نامید.
مهندسی مجدد فرایندهای کاری BPR ( Business process re-engineering)
با گذشت زمان، در سراسر دنیا سازمانها دریافتهاند که تنها تغییرات تدریجی راهگشای مشکلات کنونی آنان نیست و گاهی برای بقای سازمان لازم است تغییراتی به صورتی اساسی و زیربنایی در سازمان ایجاد شود. امروزه در سراسر دنیا این تغییرات انقلابی را با نام مهندسی مجدد میشناسند؛ مهندسی مجدد (BPR) روندی است که در آن وظیفههای فعلی سازمان جای خود را با فرایندهای اصلی کسبوکار عوض کرده و بنابراین، سازمان از حالت وظیفهگرایی به سوی فرایندمحوری حرکت میکند. همین امر موجب سرعت بخشیدن به روند کسبوکار و کاهش هزینهها و درنتیجه رقابتیتر شدن سازمان میگردد. مهندسی مجدد فرایندهای کاری BPR، عبارت است از بازاندیشی بنیادین و ریشهای فرایندها برای دستیابی به پیشرفتی شگفتانگیز در معیارهای حساسی چون کیفیت و سرعت خدمات. سازمانهای تازه، شرکتهایی خواهند بود که بهطور مشخص برای بهرهبرداری در جهان امروز و فردا طراحی میشوند و نهادهایی نیستند که از یک دوران اولیه و باشکوه که ربطی به امروز ندارند انتقال یابند. در مهندسی مجدد اعتقاد براین است که مهندسی مجدد را نمیتوان با گامهای کوچک و محتاط به اجرا درآورد. این قضیه همان قضیه صفر یا یک است؛ به عبارت دیگر یا تغییری تحقق نیابد و یا در صورت تحقق از ریشه و بنیان تغییر حاصل گردد. مهندسی مجدد به این معنا نیست که آنچه را که از پیش وجود دارد ترمیم کنیم یا تغییراتی اضافی بدهیم و ساختارهای اصلی را دست نخورده باقی بگذاریم؛ مهندسی مجدد یعنی از نقطه صفر شروع کردن، یعنی به کنار نهادن روشهای قدیمی و به کار گرفتن نگاه نو. مهندسی مجدد در پی آن نیست که نظام موجود را بهبود بخشیده و نتیجه کار را بهتر کند. مهندسی مجدد به معنای ترک کردن روشهای کهنه و دستیابی به روشهای تازهای است که برای تولید کالاها و خدمات شرکت و انتقال ارزش به مشتری لازم اند، یعنی همه چیز را از نو آغاز کردن.
تاریخچه مهندسی مجدد
پیشزمینه مهندسی مجدد، طرح مطالعاتی مدیریت در دهه نود (1990-1999) دانشگاه انستیتوی تکنولوژی ماساچوست (MIT) است. "مایکل همر" نخستین نظریهپردازی است که مفهوم مهندسی مجدد را مطرح کرد؛ او با مقاله " اتوماسیون کارساز نیست، فعالیتهای زاید را حذف کنید"، در مجله Harvard Business Review در سال ۱۹۹۱، مهندسی مجدد را به جهان دانش مدیریت معرفی کرد. سپس کتاب مهندسی مجدد، منشور انقلاب سازمانی را با کمک جیمز چمپی در سال ۱۹۹۳ نوشت و مهندسی مجدد را در قالب یک تئوری تشریح کرد. مباحث بسیاری پیش از سال ۱۹۹۱ در خصوص بازسازی سازمان و مدیریت مطرح بود؛ بهبود سازمان مدیریت، مدیریت تغییر، مدیریت کیفیت فراگیر، نوآوری و... که مدیران و نظریهپردازان مدیریت را به خود مشغول کرده بود؛ اما آنچه که مهندسی مجدد را از سایر متدهای مدیریتی پیش از خود متمایز ساخت و آنرا به عنوان یک تئوری انقلابی در سازمانها و مباحث مدیریتی مطرح میکند شیوه بدیع مهندسی مجدد بود که براساس بررسی و اصلاح فرایندطرحریزی میشد.
ویژگیها و مزایای مهندسی مجدد
1.یکپارچگی مشاغل
اساسیترین وجه مشترکی که در اثر مهندسی مجدد پیدا میشود حذف خط مونتاژ است. بسیاری از مشاغل و وظایف مشخص گذشته در هم ادغام و یکی میشوند. در همه سازمانهایی که به مهندسی مجدد دست میزنند وظایف جداگانه خدمت به مشتری، در یک پست گرد آمده و مسئول مشخصی در آن مشغول به کار میشود.
2.کارمندمحوری
شرکتهایی که مهندسی مجدد را بکار بستهاند فرایندهای کار را نه تنها به صورت افقی بلکه به صورت عمودی به یکدیگر فشردهاند. فشردگی عمودی ساختار شرکت بدین معنی که کارکنان شرکت، دیگر نیاز ندارند تا مانند گذشته برای کسب تکلیف همواره به سوی بالای هرم مدیریت بنگرند. اینک فرایند کار در دستیابی به تاخیر کمتر، هزینه کمتر، پاسخگویی بهتر و سریعتر به مشتری و تواناتر شدن کارکنان در انجام مسئولیتهاشان خلاصه میشود.
3.جریان طبیعی فرایندها
مهندسی مجدد سبب میشود تا روند طبیعی پیشرفت کار، جایگزین دستورهای ساختگی و از پیشنهاده، شود. این امر موجب میگردد که چندین مرحله همزمان با هم پیش روند؛ همچنین زمانهای تلف شده میان پایان یک مرحله و آغاز مرحله بعد حذف میگردد.
4.ارجاع منطقی امور
ویژگی مهندسی مجدد عبور کار از مرزهای سازمانی است، در سازمانهای سنتی، انجام کار برعهده متخصصان سازمان است اما در مهندسی مجدد ارتباط بین فرایند و سازمانها کاملا دگرگون میشود.
5.کاهش بازرسی و کنترل
مهندسی مجدد به جای کنترل دقیق کارهای در حال اجرا به بازرسی نهایی پرداخته و موارد جزئی را نادیده میگیرد. این نظام بازرسی و کنترل بیش از پیشگیری از تخلفات، با کاستن شگفتآور هزینه، به هدف نهایی کنترل کمک مینماید.
6.کاهش موارد اختلاف
یکی دیگر از امتیازهای مهندسی مجدد، کاستن از موارد حل اختلاف است؛ در این فرایند، تماسها و دریافت اسناد گوناگون از بیرون به کمترین اندازه میرسد و در نتیجه امکان ایجاد اختلاف و برخورد کمتر میشود.
7.امکان ایجاد تمرکز و تمرکززدایی
شرکتهایی که به مهندسی مجدد سازمان دست زدهاند، توان ترکیب و بهرهگیری از امتیازهای تمرکز و عدمتمرکز بصورت همزمان در یک فرایند را یافتهاند. فناوری اطلاعات به شرکتها این امکان را داده است تا واحدهای مختلف، همانند سازمانهای کاملا مستقل عمل نمایند؛ در حالی که در همان حال، داشتن پایگاه کامپیوتری که حاوی همه اطلاعات موجود در شرکت است مزایای سازمانهای متمرکز را نیز برای سازمان به ارمغان میآورد.
8.ارتقا و تقویت سرمایه های سازمانی
براساس نظر زارعی؛ چاقویی و قپانچی (2014)، حاکمیت نگاه فرایندی و مهندسی مجدد فرایندها در سازمان با ایجاد بستر لازم برای افزایش ارتباطات سازمانی، باعث تقویت سرمایه های غیرملموس سازمانی به ویژه سرمایه اجتماعی در سازمان خواهد شد.
انواع تغییرات ناشی از پیادهسازی مهندسی مجدد
با اجرای مهندسی مجدد در سازمان، تغییراتی ریشهای، اصولی و چشمگیر پدید خواهد آمد. در این گام به ذکر انواع ممکن برای این تغییرات میپردازیم:
1.تغییرات واحدهای کاری از قسمتهای اجرایی به گروههای فرایندی
شرکتهایی که مهندسی مجدد میکنند، عملا کاری را که آدام اسمیت سالها پیش به اجزای کوچک تقسیم کرده بود دوباره به یکدیگر پیوند میدهند. هنگامی که آنان مجددا به یکدیگر میپیوندند، آنان را گروه فرایندی نام میدهیم. به عبارت دیگر گروه فرایندی واحدی است که به طور طبیعی در کنار هم قرار میگیرند تا یک کار کامل یعنی یک فرایند را اجرا کنند.
2.تغییرات مشاغل از وظایف ساده به کار چندبعدی
اشخاصی که در گروههای فرایندی کار میکنند کارشان را با مشاغلی که به آنها خو گرفته بودند متفاوت میبینند. مهندسی مجدد کار زاید را حذف میکند. بیشتر کارهای مربوط به بازرسی، انتظار، رفع مغایرت، پیگیری و نظارت یعنی کارهای غیرمولدی که به خاطر مرزهای موجود در سازمان و به منظور جبران ناشی از تقسیم فرایند وجود دارد، از طریق مهندسی مجدد حذف میشود؛ این به معنای آن است که اشخاص وقت بیشتری را صرف کار واقعی میکنند. پس از مهندسی مجدد کار رضایتبخشتر میشود، چرا که کارگران از کار خود به احساس بزرگتری دست مییابند و آن احساس تکمیل و پایان انجام کار است.
3.تغییرات مربوط به نقشهای شخص، از شخص تحتنظارت به شخص صاحباختیار
شرکتهایی که مهندسی مجدد شدهاند کارکنانی را که بتوانند از مقررات تبعیت کنند نمیخواهند، آنها کسانی را میخواهند که مقررات متعلق به خودشان را به وجود آورند.
4.تغییرات مربوط به آمادگی برای کار از آموزش به تحصیلات رسمی
اگر کار در فرایند مهندسی مجدد شده ایجاب نماید که افراد از مقررات تبعیت نکنند، آن وقت کارکنان نیاز به تحصیلات کافی دارند تا اینکه بتوانند تشخیص دهند کار درست چیست؛ آموزش، مهارتها و شایستگیها را افزایش میدهد و به کارکنان چگونگی یک کار را میآموزد؛ تحصیلات بصیرت و درک آنان را بالا میبرد و چرایی کار را تعلیم میدهد.
5.تغییرات معیارهای عملکرد و پرداخت دستمزد از فعالیت به نتیجه فعالیت
پرداخت به کارکنان بر اساس سمت یا تجربه در سازمان مغایر با اصول مهندسی مجدد است؛ پرداخت میباید با توجه به نتیجه فعالیت باشد.
6.تغییرات ملاک ترفیع از عملکرد به توانایی
تصور متعارف این است که اگر عنصری شیمی دان خوبی بهشمار میرود، برای شیمیدانها مدیر خوبی نیز خواهد بود؛ اینگونه تصورات اغلب اشتباه از آب درمیآیند و میتوانند مدیری نالایق را نصیب شرکت نمایند.
7.تغییرات در مدیران، از سرپرست به مربی
گروههای فرایندی که شامل یک یا چند نفر هستند نیازی به رییس ندارند؛ آنان به مربی نیاز دارند. گروهها از مربیان خویش خواهان اندرز هستند؛ مربیان به گروهها کمک میکنند تا مسائل را حل کنند.
8.تغییرات ساختار سازمانی از سلسلهمراتبی به مسطح
در شرکتهایی که مهندسی مجدد کردهاند ساختار سازمانی آنچنان موضوع مهمی نیست؛ کار در اطراف فرایندها و گروههایی سازمان مییابد که آن را انجام میدهند. کارکنان با هرکسی که نیاز داشته باشند ارتباط برقرار میکنند؛ کنترل به افرادی واگذار میشود که فرایند را اجرا مینمایند.
دلایل رویکرد سازمانها به مهندسی مجدد
امروزه مهندسی مجدد به یکی از داغترین بحثهای مدیریتی تبدیل شده است. کارشناسان مهندسی مجدد را به عنوان کشتی نجات برای سازمانهای در حال نابودی و غـرق شدن میدانند، اما به راستی چرا مهندسی مجدد؟ با ایجاد بهبود در فرایندها میتوان در کوتاهمدت سازمان را نجات داده و جایگاه قابل قبولی برای سازمان ایجاد کرد اما چنانچه سازمان برای بلندمدت خود اهدافی دارد میبایست جایگاه خود را به کلاس جهانی برساند و این امر جز از طریق مهندسی مجدد فرایندها حاصل نخواهد شد.
عوامل یا پیشرانهای خارجی مهندسی مجدد:
- افزایش سطح رقابت در بازارهای جهانی.
- تغییرات نیاز مشتریان.
- افزایش سطح انتظارات مشتریان.
- پیشرفتهای حاصلشده در فناوری اطلاعات.
-
محیط
متغیر و نامطمئن امروزی
با مشاهده سطح رقابت افزایشی در بازارهای جهانی نیاز به نوآوری در سازمان بیشتر ملموس میشود تا سازمان بتواند خدمات یا محصولات با استانداردهای جهانی و قابل رقابت تولید کند. بنابراین، افزایش دانش و همچنین هماهنگی بین فرایندهای سازمان از بزرگترین چالشهای سازمانهای امروزی به شمار میرود. مهندسی مجدد میتواند به عنوان ابزاری جهت بهبود شگرف در عملکرد به کار رود. رشد فناوری اطلاعات نیز به عنوان یکی دیگر از عوامل انتخاب مهندسی مجدد سازمانها به حساب میآید. امروزه تقریبا هر وظیفهای در سازمان به نحوی با فناوری اطلاعات سروکار دارد. رشد روزافزون فناوری اطلاعات به گونهای است که میتواند به عنوان عامل تسهیلکننده جهت توسعه شکل جدید سازمان و معماری آن باشد. تغییرات سریع فناوری اطلاعات، سازمانها را وادار میکند تا بروز باشند و ارتباطات را سریعتر و مطلوبتر به انجام رسانند. شرایط متغیر و غیرقابل پیشبینی در محیط بازار، زندگی اجتماعی، امور فنی و سازمانی، تغییرات اقتصادی، مقررات و قواعد جدید از دیگر عوامل انتخاب مهندسی مجدد توسط سازمانها هستند.
عوامل یا پیشرانهای داخلی مهندسی مجدد :
- تغییر در استراتژیهای سازمان.
- تغییر ساختار سازمانی.
- ضرورت سادهسازی.
-
تغییر
در فرایندها، روشها، مهارتها و رفتارها
عوامل داخلی میتوانند از علتهای انتخاب مهندسی مجدد برای سازمانها بشمار روند. تغییر در استراتژیهای سازمان میتواند به عنوان عاملی جهت تحریک سازمانها در انتخاب مهندسی مجدد برای ادامه مسیر باشد. تغییرات در ساختار سازمانی نیز ممکن است ضرورت ایجاد تغییرات در فرایندها را ملموستر سازد. یک مثال دیگر از عوامل داخلی میتواند ضرورت سادهسازی امور به شمار رود. سادهسازی میتواند در مواردی چون سطوح عملکرد بهتر، زیر ذرهبین بردن موارد عدم کارایی و کاهش پیچیدگی کاربرد داشته باشد. تغییرات موردنظر در فرایندها، روشها، مهارتها و رفتارها نیز میتوانند به عنوان عوامل داخلی در انتخاب مهندسی مجدد به شمار میروند
تفاوتهای طراحی مجدد و مهندسی مجدد
واژههای طراحی مجدد(Redesign) و مهندسی مجدد (Reengineering) گاهی اوقات بهجای یکدیگر بکار میروند؛ اگرچه نتایج موردنظر این دو ظاهرا یکسان به نظر میرسند اما این دو واژه تفاوت زیادی با یکدیگر دارند؛ فرایند طراحی مجدد روشی سیستماتیک است که درصدد تسهیل و ساده کردن فرایندهای فعلی شرکت است در حالیکه مهندسی مجدد فرایندهای جدیدی ایجاد مینماید و باعث تغییرات ریشهای و نوآورانه در شیوههای کسبوکار میگردد. کارشناسان معتقدند که طراحی مجدد فرایند هنگامی اتفاق افتاده است که تقریبا ده الی بیست درصد جریان کار تغییر یابد و مهندسی مجدد هنگامی اتفاق افتاده است که هفتاد الی صد درصد فرایندهای کار تغییر یافته باشند.
مهندسی مجدد فرایند
- تغییر ناگهانی و ریشهای
- کار بهصورت بنیادی مجددا ساختار مییابد
- قوانین را میشکند
- فرایند جدید ایجاد میشود
- عمدتا به تکنولوژی وابسته است
- نوعا مزایای آن زیاد است
- درصد ریسک آن بالاست
- کاهش هزینهها در آن زیاد است
طراحی مجدد فرایند
- پیشرفتهای تدریجی
- ممکن است شامل اصلاح کار گردد
- قوانین را اصلاح میکند
- فرایند فعلی را تسهیل میکند
- ممکن است به تکنولوژی وابسته باشد
- نوعا مزایای آن کم است
- درصد ریسک آن کم یا متوسط است
- کاهش هزینهها در آن کم تا متوسط است
افرادی که اجرای مهندسی مجدد را بر عهده دارند:
- راهبر:این فرد مجوز لازم را داده و انجام مهندسی مجدد را ممکن میسازد. وی از مقامات ارشد شرکت است که اختیار زیر و رو کردن سازمان را دارد و تا حدی بر کارکنان نفوذ دارد که میتواند آنها را به پذیرش آثار ویرانگر تشکیلات کنونی و در نتیجه اشتیاق به مهندسی مجدد فرایندها فرا خواند. نقش آغازین راهبر الهامبخشی و انگیزش است؛ رهبر همچنین باید محیط انجام مهندسی مجدد را آماده نماید. رهبر مناسب تنها به اعتبار سمت اداری انتخاب نمیشود بلکه از نظر شخصیتی نیز باید آیندهنگر، پرتحرک و هوشمند باشد؛ فردی محافظه کار نمیتواند به چنین دگرگونیهایی دل داده و از آنها پشتیبانی کند.
- ناظر:به نوعی مسئول انجام مهندسی مجدد در فرایند محسوب شده و بایستی از مدیران ارشد ودارای احترام و نفوذ در شرکت باشد. در حالیکه کار رهبر به راهانداختن کلی مهندسی مجدد است وظیفه ناظر نیز اجرای جزئی و دقیق برنامه در یک بخش معین است. اگر چه ناظر مجری مستقیم فعالیتها نبوده بلکه ناظر اجرای آنهاست اما با کامل شدن طرح مهندسی مجدد، وظیفه ناظر پایان نمییابد. در سازمانهای فرایندگرا، به جای وظیفهها و عوامل جغرافیایی، فرایند پایه سازماندهی و تشکیلات است؛ بنابراین همواره یک ناظر لازم است تا فرایند را زیر نظر داشته و اجرای درست آنرا سرپرستی کند.
- تیم مهندسی مجدد:کار واقعی مهندسی مجدد و بار سنگین آن بر دوش اعضای این تیم است. هر تیم تنهامسوولیت یک فرایند را در یک زمان بر عهده میگیرد. در تشکیل این تیم دو گروه افراد درونی و بیرونی حضور دارند. افراد درونی کسانی هستند که وظایف موجود درون فرایند را عهدهدار بوده و با آنها آشنایی دارند؛ آنها از یک سو به تیم کمک مینمایند تا مسیر جریان را پیگیری نموده و مشکلات و راهبندهای آنرا تشخیص دهند و از سوی دیگر ممکن است دربازاندیشی و یافتن راههای تازه کمک کنند. افراد درونی به تنهایی نمیتوانند به مهندسی مجدد یک فرایند بپردازند بلکه دیدگاه آنها محدود به فرایندی است که تا اندازهای با آن آشنایند و نمیتوانند ارتباط این فرایند با کل سازمان را ارزیابی کنند؛ اما افراد بیرونی یا خارجی در عملکرد و کار جاری تیم مشارکت ندارند و بنابراین میتوانند دیدگاه گستردهتر و هدفهای عالیتری برای آن داشته باشند. در شرکتهایی که برای نخستین بار به مهندسی مجدد دست میزنند، بهتر است که این افراد از خارج سازمان باشند.
متدولوژیهای گوناگون مهندسی مجدد
رویکردها و متدولوژیهای متفاوتی توسط محققان برای مهندسی مجدد ارائه شده است. یک روش برای دستهبندی پروژههای مهندسی مجدد، چگونگی تاکید و تمرکز آنها بر روی فاکتورهایی از قبیل فناوری اطلاعات، استراتژی، مدیریت کیفیت، عملیات و منابع انسانی است. یک روش دیگر، چگونگی نگرش متدولوژیها به ماهیت ابداعی مهندسی مجدد و ذاتیبودن آن است.
متدولوژیهای معروف مهندسی مجدد عبارتند از:
متدولوژی مهندسی مجدد فیوری (Furey,1993)- تشخیص نیازهای مشتری و تنظیم اهداف.
- اندازهگیری و نقشهکردن فرایندهای موجود.
- تجزیهوتحلیل فرایندهای موجود.
- الگوبرداری از بهترین عملکرد.
- طراحی فرایندهای جدید.
- اجرای فرایندهای باز مهندسی شده.
- آمادهسازی: در این گام اعضای پروژه مهندسی مجدد سازماندهی و فعال میشوند.
- تشخیص: توسعه مدلهای مشتریمدار برای فرایندهای کسبوکار.
- انتخاب: انتخاب فرایندها برای مهندسی مجدد و تنظیمات لازم جهت طراحی مجدد.
- راه حل:تعریف نیازهای فنی برای فرایندهای جدید و توسعه جزئیات برنامه اجرایی.
- انتقال: اجرای مهندسی مجدد
متدولوژی مهندسی مجدد کتینگر (Kettinger,1997)
- چشمانداز: استقرار تعهد مدیریت و چشمانداز؛ کشف فرصتهای مهندسی مجدد؛ تشخیص اهرمهای فناوری اطلاعات؛ انتخاب فرایندها برای طراحی مجدد.
- اقدامات اولیه: اطلاعرسانی به عناصر سازمان؛ سازماندهی تیم مهندسی مجدد؛ برنامهریزی پروژه؛ تشخیص مشتریان خارجی فرایند؛ نیازسنجی؛ تنظیم اهداف عملکرد.
- تشخیص: مستندکردن فرایندهای موجود؛ تجزیهوتحلیل فرایندهای مجدد.
- طراحی مجدد: تشخیص و تجزیهوتحلیل فرایندهای جدید؛ تهیه نمونه اولیه و طراحی جزئیات فرایندهای جدید؛ طراحی ساختار منابع انسانی؛ طـراحی و تجزیهوتحلیل سیستمهای اطلاعاتی.
- نوسازی و احیا: سازماندهی مجدد قواعد مربوط به منابع انسانی؛ اجرای مولفههای سیستمهای اطلاعاتی؛ آموزش کاربران.
- ارزیابی: ارزیابی عملکرد فرایندها؛ برنامههای بهبود مستمر.
عوامل شکست مهندسی مجدد
فاکتورهای منفی که موجب ناکامی مهندسی مجدد خواهند شد، بشرح زیر می باشد:
- کوشش برای اصلاح یک فرایند بجای دگرگون کردن آن؛ روشهای توسعهای همواره مطلوب بوده و کمتر با مخالفت روبهرو میشوند ولی از سوی دیگر مطمئنترین راه برای شکست در مهندسی مجدد هستند.
- بیتوجهی به فرایندها.
- بیاعتنایی به ارزشها و اعتقادات کارکنان.
- به نتایج مختصر راضی شدن. تجربه نشان داده است که اصلاحات مقطعی در دراز مدت بیتاثیر و حتی مخرب هستند.
- زود تسلیم شدن.
- فرهنگ سازمانی کنونی و گرایشهای مدیریت، موانع آغاز مهندسی مجدد هستند.
- انتظار به راه افتادن مهندسی مجدد از پایین سازمان؛ به دو دلیل مهندسی مجدد از پایین سازمان انجام نمیشود: نخست اینکه فشار مورد نیاز مهندسی مجدد باید از بالای سازمان تامین شود، چراکه کارکنان رده پایین دیدگاه گستردهای درمورد سازمان و مشکلات فرایندهای آن ندارند. دوم آنکه مدیران میانی به دلیل ترس از به خطر افتادن تواناییها و نفوذ و اختیارات کنونی، دست به اینگونه دگرگونیها نمیزنند.
- بکارگیری رهبری که مهندسی مجدد را نمیشناسد.
- تنگنظری در تخصیص منابع؛ تخصیص منابع محدود، این اندیشه را نیز در کارکنان تقویت میکند که مهندسی مجدد مرحلهای گذراست.
- کوشش به راضی نگهداشتن همگان؛ در اجرای مهندسی مجدد خیلی از واحدها منحل شده و شاید پارهای از کارکنان پست خود را از دست بدهند، لذا کوشش در خشنود کردن همگان بینتیجه خواهد بود.
- عقبنشینی در برابر مخالفان تحولات.
- طولانی شدن برنامه؛ مهندسی مجدد برای همه کارکنان شرکت با نگرانی همراه است. تجربه نشان میدهد که زمانی حدود دوازده ماه بیشترین وقتی است که سازمان باید برای طراحی یک طرح جدید و آغاز به پیادهسازی آن صرف نماید.